سلام.من تازه عروسم چندماهه ازدواج کردیم.ماه عسل که نرفتیم هیچ.هفته ای یه بار شوهرم وقت داره بریم بیرون اونم خانوادش برنامه میریزن با اونا میریم.اگه هم من نرم دعوا راه میندازه و....
خیلی دلم گرفته از همه چی.چندروز پیش خیلی حالم گرفته بود گفتم منو ببر بیرون کلی التماسشو کردم حتی گفتم اگع نبری خودم میرم منو نبرد و گرفت خوابید...
امروز بهش گفتم من دیگه با خانوادت نمیام بیرون باید فردا دونفری بریم گفت نه از این خبرا نیست گفتم یعنی چی یعنی من حق ندارم حتی هفته ای یه بار با تو برم بیرون من دوس دارم دوتایی بریم گفت از این خبرا نیست باید با خانوادم بیای!گفتم نمیام از این به بعد.چندبار اومدم پررو شدی باید یعنی چی.اونم گفت پررو تویی و درست حرف بزن تو ادم نمیشی ببین فردا نیای زنگ میزنم به بابات یا نه.منم گفتم زنگ بزن منو از بابام میترسونی مثلا؟اونم گفت باشع زنگ میزنم خواست برع سرکار خواست درو ببند بهم گفت دختره ی پررو فکر کردی کی هستی؟
خیلی دلم گرفت وقتی درو کوبید انقد گریه کردم که حد نداشت تا سه ساعت من زار زدم...خیلی دلم گرفته از این زندگی.19سالمه