مسئله مربوط به زهرا هست. متاسفانه ایشون هر وقت میاد خونه ما و میره تا یکی دو روز بعدش علی اعصابش داغونه و کلاً در حال پیام و صحبت با زهراست.چرا؟ چون زهرا بعد رفتن از اینجا اینقدر بهش غر میزنه و انواع و اقسام امر و نهی (و تیکه) بهش میگه تا مصطفی منو راهنمایی و هدایت کنه و چون من و مصطفی تلاشمون حفظ آرامش تو خونست,به من چیزی نمیگه و تو خودش میریزه ولی در عوض با همکاراش دعوا راه میندازه و...
تو فکر میره تا چند روز و کلا هر طوری شده به خودش فشار میاره تا من چیزی نفهمم و ناراحت نشم.
تو این ۷ سال چندین بار این اتفاق افتاده و من چشم پوشی کردم .اما این بار به دو دلیل دارم مسئله رو میگم:
علت اول و اصلی و مهم سلامتی جسمی و روحی علی است چون واقعا همیشه بعد از رفتن زهرا تا چند روز اعصابش خراب میشه.
علت دوم و البته فرعی اینه که این بار زهرا پاشو فراتر گذاشته و با خواهر من در این مورد صحبت کرده من به کسی اجازه نمیدم خانواده مو در جریان مشکلات من قرار بده.