هر چیز عجیبی که دیدم و بیاد ذهنمو میگم
باردار بودم تصمیم گرفتم به کسی نگم تا قلبش تشکیل بشه بعد
قبل هشت هفته رفتم خونه مامانم ، داداشمم اونجا بود گفت فلانی خواب دیدم حضرت علی گفته فلانی بارداره و پسره بگو اسمشو بذار علی
من به مراسم شیرخوارگان اعتقاد نداشتم ابدا ، خواهرم گفت بریم ، گفتم دلش نشکنه
بعد از چند ماه باردار شدم و اون خواب و...