وای خدا چقدر ناراحت شدم اشکم دراومد مدیر مهد خدا خیرت بده که پیگیری میکنی
سلام به همه. چند بار مامانشو دعوت کردم مهد پرسید موضوع چیه؟گفتم در مورد پسرتون میخاستم صحبت کنم.پسرتون تو برقراری ازتباط موفق نیست. بیاید تا باهم مشورت کنیم بهترین روشی که کمک کنه پسرتون کمتر به خودش و احیانا بچه های دیگه صدمه بزنه رو بررسی کنیم
البته اینارو تلفنی گفتم بهش
بعد از اخرین صحبت تلفنیمون چندروز گذشت و دیگه پسرشو نیورد مهد
این داستان ادامه دارد..... بعدن میگم
اسمش طاها. 5ساله غیبت طاها زیاد شد. مربی طاها به مامانش زنگ میزدوجوابی نمیگرفت امروزبا پدرش تماس گرفتم.پدرش کیش کار میکنه.شمارشو به سختی گیراوردم.جویای حال طاها شدم. با لحن عصبانی وطلبکارانه بهم گفت خانم چه رویی داری شما.دست رو بچه من بلند کردی حالا هم زنگ زدی میگی چرا نمیاد مهد.مگه بچه من بی صاحاب بود که دست روش بلند کردی.... هرچی سعی کردم حرف بزنم اجازه نداد گوشی رو قطع کرد
دوباره بهش زنگ میزنم
این مامامانه یا نا مادریه یا مشکل روانی داره حتما پیگیری کنین
ازاون روز که باباش اونجوری بهم توهین کرد دیگه هیچکاری نکردم.... بهشم دیگه زنگ نزدم اعصابم خیلی خورده بخدا نمیدونم چیکار کنم
سلام عزیزم ،به پدرش پیغام بده همه چیم توضیح بده بیچاره طاها کوچولو دست چه کسیم افتاده.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
