بچه ها یه رمان بود ازدواج اجباری دختر عمو با پسرعموش بود بنظر کردی بودن تو خونه عموش زندگی میکردن طبقه بالا اسم پسره محمد بود بعد این دخترعموش عاشق برادر محمد بود اسم برادر محمد علی بود عموش قالی میفروختن تو بازار کسی اسمش میدونه چیه هرچی فکر میکنم اسمش یادم نمیاد