چند روزه خواهرشوهرم و شوهرش اومدن مسافرت پيش ما
روز اول دوتايي بيرون رفتيم
تا نشست تو ماشين سيگار در اورد! من شاخ دراوردم! گفتم سيگاري شدي؟ گفت نه فقط گاهي و اصرار داشت منم بكشم!
بعدش هم بي اجازه سيگارش رو روشن كرد و شيشه رو داد پايين كه بدتر دود پيچيد تو ماشين
وقتي رسيديم پاركينگ خونه من كلي اسپري زدم رلي شبش كه شوهرم رفته بود بيرون وقتي برگشت گفت چرا ماشين بوي سيگار ميده!! ؟ منم محبور شدم براش تعريف كنم
البته خيلي خونسرد برخورد كرد شوهرم. گفت خودش ميدونه،٣٥ سالشه!
حالا اين هيچي. ديروز ديدم داره چت ميكنه و يه لبخندي روي لبشه. اروم از پشت مبلي كه نشسته بود روش رد شدم ديدم داره با يه اقايي (عكس واتز اپ) چت ميكنه و صفحه ي چتشون پر از قلب و استيكرعاي خاك برسريه
نشد بخونم اما تابلو بود قضيه بو داره
شوهرش و شوهرم هم بيرون بودن
حالا از ديروز موندم چيكار كنم
اخه شوهرش هم خيلي ي ي پسر موب و اروميه
گناه داره🥺نميدونم به خودش بگم يا شوهرم؟
شما بوديد يه كاري ميكرديد يا به روي خودتون نمي اورديد؟