لایکم کن
خلاصه الانم با هزار خواهش و تمنا و بزرگتری کردن مادر بزرگم درحد سلام و علیک باهم اوکی شدیم
این خاله فتنه ی من ک پسرش منو میخواست
خیلییییی خیلی ادم دو رو و دورنگ و عجیب غریبیه و همممش داره پشت سرهمه بد میگه
الان من بایه نفر دیگه ازدواج کردم باعشق و خواسته خودم هنوزم دارن چرت میگن پشت سرم من سالی یه بار نمیبینمشون
پسرخالم رفته گفته من بخاطر اینکه خیلی خودشونو میگرفتن نرفتم مریمو ینی منو بگیرم
درصورتی که من کلا ب اون ج منفی دادم
پربازدید شد امضامو دریابید لدفن❤🥰
یعنی بااینکه ازدواج کردم هنوزم پشت سرم دارن گوخوری میکنن و مسخره تر و اینکه من ازش لجم گرفته اینه که همه جا پخص کرده من اونو نگرفتم!!
و خیییلی دوس دارم یه جووووری بهشون بفهمونم ک اقا من بودم ک تورو ادم حساب نکردم انگار من کور و کچل بودم ک چشم انتظار باشم اون منو بگیره
دایورتش کن به یورت.
حتی پسرخالم عقدم نیومد مراسم نیومد یعنی زورش گرفته بود و نیومد
گفته مریم دوسم داشته من نگرفتمش
خواهر و مامان نکبتشم گفتن یادتونه فلان روز کمک پسرم کرد وقتی مریض بود چقدر ناراحت بود گفتم من فقط ب عنوات یه ادم دیدمش تو شرایطی ک مریض بود باخونواده رفتیم دیدنیش و براش یه لیوان اب پرتقال بردم دادم دستش این کجاش معنی این بوده ک من دیگه عاشق و شیفتص بودم براش میمردم
