2733
2734
عنوان

یک ماه اول بعد از تولد نی نی

376 بازدید | 35 پست
چطوری گذشت براتون؟؟ همه به من میگن الان نهایت استفاده هات رو بکن. خوب بخواب بیرون برو که دیگه تا یک ماه پاتو نمیتونی بیرون بذاری از خونه. نمی دونم چه تصوری دارم از بدنیا اومدن نی نیم اما انگار ترسیدم.

تجربه هاتون رو باهام قسمت کنید لطفا
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
خوب بچه نوزادو نمیتونی هر موقع دلت خواست بیرون ببری
الانم که هوا خیلی سرده
شبها بیشتر بچه ها دل درد دارن یا بیخوابی
یعنی خوابشون تنظیم نیست
.
.
.
.همین چیز هاست دیگه

فقط 6 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
تیکر رسیدن اندازه دورشکم از۷۳ب ۶۳در آینده نزدیک💜⁩⁦❤️⁩🧡💛👊
من ماهه اول برلم خیلی سخت بود واقعا خواب نداشتم بیرون چرا می رفتم با ماشین فقط دخترم دوست نداشت از زیر سینه تکون بخوره تمتم سینم خون بودولی دوستم برعکس من بچشو با زور بیدارمی کرد
تسلیم نخواهم شد! زندگی می کنم...برای رویاهایی که منتظرندبه دست من واقعی شوند...من فرصتی برای بودن دارم پس ساکت نمی نشینم...می گذارم همه بدانندکه من با همه توانایی ها وکاستی هاشاهکارزندگی خودهستم.کافی ست لحظات گذشته رارهاکنم وبرای ثانیه های آینده زندگی کنم...چون رویاهایم آنجاست ومن فقط یکبارفرصت زندگی کردن رادارم.
یه روز شیر نمی خورن یه روز یالا میارن یه روز نفخ می کنن از بد خئاب شدن که دیگه نگم ولی همه مثل برق و باد میگزره
تسلیم نخواهم شد! زندگی می کنم...برای رویاهایی که منتظرندبه دست من واقعی شوند...من فرصتی برای بودن دارم پس ساکت نمی نشینم...می گذارم همه بدانندکه من با همه توانایی ها وکاستی هاشاهکارزندگی خودهستم.کافی ست لحظات گذشته رارهاکنم وبرای ثانیه های آینده زندگی کنم...چون رویاهایم آنجاست ومن فقط یکبارفرصت زندگی کردن رادارم.
سه چهار روز اول که از سر درد شدید نمیتونستم از جام پاشم یعنی رسما سرم داشت منفجر میشد از یه طرف دیگه نوک سینه هام زخم شده بود و این دو مورد واقعا خیلی عذابم داد...بعدش درگیر زردی نی نی بودم که خدا رو شکر زیاد نبود و رفع شد بعدش ختنه که اونم 10 روزه خوب شد...تا اینجاش مامانم پیشم بود ولی وقتی رفت و من تنها شدم خیلی خیلی برام سخت گذشت چون اصلا از بچه داری هیچی نمیدونستم و تا عادت کنم خیلی سخت گذشت از بی خوابی چشام گود افتاده بود بعد یه هفته رفتم خونه ی مامانم اینا یه هفته ام اونجا موندم بعد دوباره برگشتم الان خدا رو شکر دیگه با همه ی عادتایه نی نی آشنا شدم و میدونم باید چیکار کنم اما امااااا از تنهایی بگم که خیلی سخته...خیلی دلم میگیره ...تو اردبیل زندگی میکنم و اینجام خیلی هوا سرده نمیتونم بیرونم برم شوهرمم چون نزدیک عیده کارش خیلی شلوغه و شبا 12 میاد خونه...خلاصه اینکه آدم زندگیش از این رو به اون رو میشه
اما اینم بگم که نی نی یه چیز دیگس...یعنی یه حس واقعا قشنگیه وقتی می میتو میخوره
ماهان وقتی می میمو میخوره با اون چشاش هم منو نگا میکنه وقتی باهاش حرف میزنم همون طور که می می تو دهنشه میخنده یعنی انگار دنیارو بهت میدن!
پسر گلم و همسر عزیزم عاشقتونم
اما اینم بگم که نی نی یه چیز دیگس...یعنی یه حس واقعا قشنگیه وقتی می میتو میخوره
ماهان وقتی می میمو میخوره با اون چشاش هم منو نگا میکنه وقتی باهاش حرف میزنم همون طور که می می تو دهنشه میخنده یعنی انگار دنیارو بهت میدن!
راستی یادم رفت بگم که نی نیم دل پیچه و نفخ هم داره و استفراغم میکنه اولش خیلی اعصابم خورد میشد اما الان دیگه عادت کردم چون اکثر نی نی ها اینطوری هستن و با شربت و قطره رفع میشه اگه نشد خودش یه مدت زمان خاصی داره که بعد این مدت خودش خوب میشه
پسر گلم و همسر عزیزم عاشقتونم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز