دنبال کاره از شهرستان اومده .مامانم اینا میگن بیا شهر خودمون مغازه برات بگیریم جنس بگیر بذار بفروش اصلا گوش نمیده.منم از شوهرم خجالت میکشم 33سالشه بیکار آوار شده سر من.وسایلای شخصیشم آورده خیال رفتن هم نداره نمیدونم تا کی قراره بمونه ولی مامانم اینا میگن بیا میگه نمیام اینجا میمونم.خدایا من چیکار کنم.مامانم تصادف کرده بود پول دیه دادن نصف پولا رو نیست کرد الانم آوار شده سر من.تو رو خدا بگید من چیکار کنم