زنش ک رفت ترکیه بعد یروز آتوسا فشارش میاد پایین میبرنش بیمارستان جمشید هم میره ملاقاتش بعد آتوسا هم ک هوش و هواسی نداشته ب هوش میاد و دستش میزاره رو دست جمشید و هی میگه جمشید بعد جمشیدم ی طوری میشه و کم کم نگاهاشون بعدن ب هم زیاد میشه و جمشید ازش خاستگاری میکنه