بچه ها واقعا خسته شدم..شما بگید مشکل از منه یا شوهرم....هفت سال با شوهرم ازدواج کردم دریغ از یک هدیه..رفتاراش خیلی شبیه مردهای قدیمه..بیکاره و ارزو به دلم موند یک بار پول بهم بده بارها گفتم پول نداری برو مسافرکشی کن پول یه شال یا روسری دربیتر دلم شاد شه..خودم سرکارم و تا خرخره تو قرض گیرکردم ..دیگه خوشم نمیاد. ازش هیچ حسی بهش ندارم..هفت سال از نان بگیر تا لباس بچه ها و قرض اب و خرید منزل و تعمیر ماشین با من بوده ولی اون هیچ قدمی بر نمی داره...تنها مزیت خوبش ادم پاک و اهل دود نیست و مواقع سرکار بچه هام رو میگیره ولی خداییش پدر خوبیه.غذا میده بچه ها ظرف هاشون و می شوره