2737
2734

من واقعا خسته شدم نمیدونم با بی حسی انجام بدم یا بیهوشی، از درد بی حسی میترسم و از طرفی بیهوشی هم باز ی جوره واقعا گیج شدم 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
وای بیحسی که وحشتناکه 

وحشتناک بودنش که آره ولی آخه موقع بیهوشی اول اینکه النگوتو درمیارن که من به سختی رفت تو دستم حتی دستم از بند دررفت، اگرم بخوام بچینم مامانم کلا نمیذاره عمل کنم، از طرفی موقعی که بخوای بهوش بیای هذیون میگی که من میترسم حرفی بزنم که کلا آبروم بره نمیدونم چیکار کنم مگرنه واسه ی هفته دیگه نوبت عمل دارم

خودش ک همینو گفت از چن نفر دیگه هم بپرس بعد اقدام کن

آخه نمیدونم کی انجام داده براهمون تو سایت پرسیدم، الان من شنبه هفته بعد نوبت بی هوشی هم دارم ولی میترسم 

2740
وحشتناک بودنش که آره ولی آخه موقع بیهوشی اول اینکه النگوتو درمیارن که من به سختی رفت تو دستم حتی دست ...

وای چرا هذیون بگی تو ریکاوری هستی و اونجا کسی نمیاد که چه فکزا میکنی خخخخ

وحشتناک بودنش که آره ولی آخه موقع بیهوشی اول اینکه النگوتو درمیارن که من به سختی رفت تو دستم حتی دست ...

فک نکنم چیزی که خیلی آبرو بر باشه آدم تو هذیون بگه... 

ناخوداگاه خودش مواظبه 

خدای خوبم؛  این شعر بخشی از احساس من نسبت به تو رو به تصویر میکشه ؛ " مرا هزار امید است و هر هزار تویی/شروع شادی و پایان انتظار  تویی  /بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت /چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی/دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند / در این سرا تو بمان ای که  ماندگار تویی/شهاب زودگذر لحظه های بوالهوسی است /ستاره ای که بخندد به شام تار تویی /جهانیان همه گر تشنگان خون من اند/ چه باک زان همه دشمن چو دوست دار تویی /دلم صراحی لبریز آرزومندی است/ مرا  هزار امید است و هر هزار "تویی"شاعر:سیمین بهبهانی
من اگ باشم بیهوشی رو انتخاب میکنم چون خیلی ترسوام😁

من به خدا الان که به بی حسی فکر میکنم دست و پام یخ میزنه ولی یکی از دلایل مهمش همون النگومه نمیتونم درش بیارم و بچینمش کاش چسب بزنه

وای چرا هذیون بگی تو ریکاوری هستی و اونجا کسی نمیاد که چه فکزا میکنی خخخخ

آخه ی بنده خدایی عمل کرده بود البته کل بینی بود اون بعد داشته بهوش میومده مامانشم بوده بالا سرش و اونم چرت و پرت می‌گفته منم از این میترسم 😐

چمیدونم والا اسم کراشامو خداکنه نگم که شرفم رفته واسه همیشه به خدا🤦🏻‍♀️

منم از این میترسیدم وای 😂😂😂😂

خدای خوبم؛  این شعر بخشی از احساس من نسبت به تو رو به تصویر میکشه ؛ " مرا هزار امید است و هر هزار تویی/شروع شادی و پایان انتظار  تویی  /بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت /چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی/دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند / در این سرا تو بمان ای که  ماندگار تویی/شهاب زودگذر لحظه های بوالهوسی است /ستاره ای که بخندد به شام تار تویی /جهانیان همه گر تشنگان خون من اند/ چه باک زان همه دشمن چو دوست دار تویی /دلم صراحی لبریز آرزومندی است/ مرا  هزار امید است و هر هزار "تویی"شاعر:سیمین بهبهانی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز