من از حدود پنج ماهگی که شروع کردمخرید سیسمونی همش مامانم میگفت خاله هات دوست دارن سیسمونی رو ببینن منم هر دفعه میگفتم نه چون نه میخوام کسی رو به زحمت بندازم نه خودم حوصله این جشنای از مد رفته رو دارم و حالا تو این گرونی نمیخوام باعث دردسر کسی بشم…
گذشت و ما کم کم که سیسمونی رو تکمیل میکردیم مامانم مدام میگفت خاله ها پیگیری میکنن و منم بهشون گفتم نه، خودش دوست نداره و زیر بار نمیره…، خلاصه من حس کردم خود مامانم دوست داره که خواهراش بیان ببینن چون اونا همشون این مراسم برای دختراشون گرفته بودن تا اینکه اوکی دادم گفتم اگر خیلی دوست دارن و اصرار دارن خب بگو بیان…
ادامه در تاپیک