امروز دائیم رفته مثلا برای ریش سفیدی پیش بابام از 9 صبح رفته هیچ خبری نداده
6 مامانم بهش زنگ زده گفته ظهر اومدم خونه حالا بهت زنگ میزنم!!!!
حالا ما داریم میمیریم نصف تنم لمسه
پدر شوهرم زنگ میزنه میپرسه چی شد دائیت رفت؟
شوهرم هی میگه مامان خبر نداد؟
هممون داریم از استرس جون میدیم ببینیم چی گفته قرار شده چی کار کنن بلاخره از این شر راحت میشیم یا نه....
دائییم گفته خودم زنگ میزنم
از ظهر که اومده نکرده یه زنگ بزنه بگه من اومدم نگران نباشین
ای خدا مارو گیر کیا انداختی؟
هم از خودی میخوریم هم از نخودی
خدایا به خاطر همه ناشکریام منو ببخش