تابستونی خواستم برم خونه مامان بزرگ پدریم
مامان و بابام نداشتن
رفت و آمد نداشتیم با مامان بزرگم
تابستونی گفتم شما نیاید من خودم میخوام برم
نداشتن برم
آبان ماه امسال کرونا گرفت فوت کرد
مامان و بابام رو هیچ وقت به خاطر این کارشون نمیبخشم
چقدر التماس کردم بزارید برم
آخرم نداشتن و حسرتش تو دلم موند
همین الان هم یادش افتادم گریه افتادم