روز مادر شام خونه ی مادرشوهرم دعوت شدیم،هیچجا نتونستیم بریم و سر بزنیم
فرداش هم پسرم مدرسه داشت دیگه شام خوردیم زود جمع کردیم بیایم خونه
به مامان پدرشوهرم زنگ زدم تبریک گفتم،مامان مادرشوهر گوشیو برنداشت،شوهرم دوبار زنگ زد اون برنداشت و گفتیم دیگه خوابه حتما
این مامان مادرشوهرم دوتا از نوه هاشو میپرسته،و بقیه نوه هاشو آدم حساب نمیکنه،حتی روز مادر پارسال دوتا دیگه از نوه هاشو که اومده بودن بهش سر بزن بخاطر اون دوتا نوه ی عزیز دردونش از خونش انداخت بیرون
ما نزدیک دوساله اومدیم خونه ی جدیدمون حتی به ما زنگ نزد تبریک بگه چه برسه بخواد بیاد،عوضش اون یکی نوه هاش مثلا تو خیابون بخوان پیاده برن جایی این سریع میگه آخی بیچاره ها چرا پیاده رفتن خسته میشن آخه !!
دیروز مادرشوهرم