فرض کنید بعد از دادگاه و شکایت و کلی دردسر ب زندگی مشترک تون برگشتین

میرم تا اخرشم میرم وقتی افتاد پام برمیگردم که زبونشو کوتاه کنم برو عزیزم تو هم عین خواهرم برو اینم ول کن بزار بترسه 

از من چنین اتفاقی افتاد(البته همسرم مقصر بود ) ولی همسرم با رفتارهاش نشون داد زندگیمون رو میخاد .حتی شب اولی که از قهر اومدم برام گل گرفت ولی من بی مهلی کردم .

بنظر همسر شما قصد ادامه زندگی رو نداره

شوهر منم اول همین بود موقع دعوا زود زنگ میزد به خانواده ام ک بیاین اینو ببرین لباسامو میاورد میگف زود باش بپوش ببرمت منم گریه ک توروخدا نبرم کوتاه بیا اشتباه کردم دادوهوار ک ن باید ببرمت بزور کتک لباسامو تنم میکرد میبرد در خونه بابام اونجا میگف برو پایین اونقد التماسش میکردم گوش نمیکرد بعد ی ماه میومد ک غلط کردم برگردولی الان موقع دعوا درارو قفل میکنه ک مبادا بذارم برم

نمی دونم باید برید مشاوره به یکی بگو نصیحتش کنه بگه این راه و رسم زندگی نیست

عزیزم

چرا فکر میکنی دوست نداره

چرا موندی با کسی که فکر میکنی دوست نداره

والا مردا چقد پررو شدن چی باعث شده اینقد افسار گریخته بشن

چکار کردی مگ؟ 

شعر دیگه که گذاشتی 

من جات بودم اون روی سگم بالا میومد خودم وسایلمو جمع میکردمو میرفتم تقاضای طلاق میدادم بچمم میبردم 

اگه دوسم داشت که بر میگشت اگه نه هم که طلاق

دلم میخواد بگم برو طلاقتم بگیر ولی یادبچه ت که می افتم منصرف میشم اون کوچولو آخه چه گناهی داره که از مادرش باشه

ی بار ک منوزد برعکس همیشه گفتم زنگ بزن بابام اونم زنگ زد گف بیا دخترتو ببر بابام گف من نمیام خودت بیارش منم لباسامو پوشیدم قبل اون رفتم نشستم تو ماشین این دید من برعکس همیشه مصمم برا رفتن برگشت گف بچه رو نمیبری بیار بچه رو بده بعد برو منم بچه رودادم گفتم الان بیا منو ببر دید اومد بد برعکس همیشه از ماشین پیاده شدم دخترم دادم بهش گفتم ببرش دهنش وا موند گف من نمتونم بچه بغلم رانندگی کنم بیا ببر قردا میام دخترمو میبرم تو هم بمون همینجا بعدش رف منم رفتم خونه بابام بعد رفتم ازش شکایت کردم بخاطر کتک هاش بعد دیگه هرکاری کرد رضایت ندادم هرچقد واسطه فرستاد محل ندادم میگفتم فقط جدا میشم ب خانواده اش گقتم شما ضمانت میکنی منو نزنه نکشه گفتم دیگه نیاین دنبالم اونا هم نیومدن اینم دید کسی واسطه ننیشه دیگه ادم شد دید خانواده منم پشتمن وخودمم ترسی ندارم الان دعوامون بشه دست روم بلند کنه درارو قفل میکنه گوشیمو میگیره نمیذاره کسی بفهمه میترسه بعدش میاد ک غلط کردم واینا😔

خواهری متاسفانه نقطه ضعف دادی دست شوهرت بنظرمن یه وقتی که حال هردوتاتونم خوبه بشین وباارامش وخونسردی باهاش حرف بزن بگو که دوستش داری زندگی وبچت برات مهمه بگو که این‌ کارش چقدر اذیتت میکنه که ازاین حرکتش کوتاه بیاد ودیگه تکرارنکنه ولی اگه بازم اینکارو کرد برو پشت سرتم نگاه نکن