نامزدم (عقدیم) خونمون بود، با هم چن نفری نشستیم پاسور بازی کنیم، دادشش و دامادمون، منو نامزدم، ما همش بازنده بودیم، نامزدمم زیاد عصبی شد چند تا فخش ناموسی خیلی بد داد، به من نه ها، بعدش من یه اشتباه کردم خیلی عصبانی به من گفت درست بازی میکنی وگرنه ورق ها رو پرت میکنم تو صورتت، جوابشو دادم گفتم غلط کردی، خیلی ازش ناراحت شدم بازی ک تموم شد باهاش نرفتم خونشون، بعدشم یه دعوایی باهام راه انداخت ک نگو، ک چرا با من نیومدی بریم خونه، من همیشه شبها اگه خونه باشع پیشش هستم، کلی حرف بارم کرد، منم هر دفعه جوابشو میدادم، اگه شما جای من بودین باهاش میرفتین، حق داشته ک اینهمخ ناراحت بشه