سلام آقا هستم خانمم اصلابهماهمیت نمیده به همین خاطر توهمه چیز باهم سردشدیم قبلا خودش اهل شوخی شادبودبی حجابی دوست داشت راه بره تونامزدی ولی من اونجوری دوست نداشتم ولی الان من دوست دارم اونجوری باشه ایشون دوست نداره یک جوری شده اصلا باهم رابطه نداریم یا مثل مرغ خروس هاشدیم ولی قبلا اینجوری نبود چنددفه هم بهش گفتم من اینجور رفتار دوست ندارم ولی قبول نکرده آخرشم دعوا مون شده حتی لباس های گرون جلوباز تنگ خریدم براش اونها رومیپوشه ولی چه فایده بیرون جای هستیم اصلا اهمیت بع من نمیده البته ما به عشق عاشقی باهم ازدواج کردیم واول هاخیلی خوب بود ولی الان یک کاری کرده که خیلی خودم افسرده شدم