امشب بهش گفتم عزیزم ی سئوال میپرسم راستشو بگو گفت چشم گفتم اگه به گذشته برگردی بازم باهام ازدواج میکردی گفت بااینکه خیلی دوست دارم ولی نه هرگز زن نمیگرفتم خیلی فشار اقتصادی رومه واقعا گاهی اوقات به زور ادامه میدم قبلا خونه بابام آسوده خاطر بودم یادش بخیر 😔خیلی ناراحت شدم بغض گلومو گرفت اما نشون ندادم من بااینکه همسرم و خانوادش کلی اذیتم کردن اگه به گذشته برگردم بازم همسرمو انتخاب میکنم چون عاشقشم همه سختی هارو به جون میخرم اما اون چی💔حالا من اوقات ناراحتی و خشم میگم اره به گذشته برگردم اصلا ازدواج نمیکردم(تو ذهن خودم) اما اوقات ناراحت بودنم و دعواهامون ....امشب ک همه چی خوب بود نه ازم ناراحت بود نه عصبانی که بگم حرفش از ته دل نبود 😔