من تو عقد ک بودم شب ک میرفتم دسشویی مادرشوهرم دائم غز میزد تو ک شب میری دسشویی صدای در میاد (با اینکه من درو اروم میبستم ک صدا نده ولی بالاخره دره دگ ی ذره صدا ک داره) میگفت بعد اون دیگ خابم نمیبره
یا مثلا دائم سر خواهر شوهر کوچیکم داد میزد به من نمیتونست چیری بگه ب در میگفت دیوار بشنوه همش میگفت ب خواهرشوهرم چ همه دسشویی میری شبا هیچکسو نمیزاری راحت بخابه منم خیلی بهم بر میخورد اخه نمیتونستم ک نذم دسشویی
یهو یادم اومد اعصایم بهم ریخت
کلا خیلی غر میزد دوران عقد کوفتم شد