2737
2739
عنوان

دومین ناخواسته......استرس😭😞

619 بازدید | 27 پست

سلام من اوایل ازدواجم باردار شدم ۹هفته سقط شد😞 الا خیلی استرس دارم باردار شدم اونم ناخواسته نمیدونستم الا ۱۴ هفتمه با اینکه یکمی خطر ازبین رفت خیلی استرس ناجوری دارم و همیشه کمر درد و شکم درد شدید دارم تو ۱۳ هفته لکه بینی داشتم تا سه روز ادامه داشت بعدش تا الا ویارم ازبین نرفته خیلی اذیتم 😞


خدای از بس که استرس دارم از همه چی میترسم بگید چیکار کنم این استرسم ازبین بره😭

باز آمد شوهر بی بهانه، با ادایی کودکانه، هیکلی چون استوانه می کند غر غر به خانه، یادم اید روز اول، گردنش کج، دست و پا شل . پیش بابا موش میشد سر خیس تا گوش میشد . دختری افتاده بودم مهربان و ساده بودم نرم و نازک، شاد و چابک. چشمهایم همچو اهو، عطر موهایم چو شب بو . می شنیدم از لب او حرفایی همچو جادو : من غلام خانه زادت، جان دهم هر دم به یادت، گر نیایی خانه ی من می گریزد روحم از تن . بعد از آن گفتار زیبا خام گشتم من همان جا . شد به پا جشن عروسی کیک و شام و دیده بوسی . بعد از آن دیگر ندیدم هرگز آن اوقات بی غم . قسمتم یک مرد جانی ، اندکی لوس و روانی ، بی اراده همچو یابو، پرخور و مغرور و پر رو . بشنو از من جان خواهر، هر که کرد این دوره شوهر ؛ خاک بر سر گشت و حیران . شد پشیمان شد پشیمان شد پشیمان......

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
نفهمیدم دلیل استرستو هنوز عقدی؟

نه ازدواج کردم ولی میترسم دوباره خدای نکرده چیزیش بشه

باز آمد شوهر بی بهانه، با ادایی کودکانه، هیکلی چون استوانه می کند غر غر به خانه، یادم اید روز اول، گردنش کج، دست و پا شل . پیش بابا موش میشد سر خیس تا گوش میشد . دختری افتاده بودم مهربان و ساده بودم نرم و نازک، شاد و چابک. چشمهایم همچو اهو، عطر موهایم چو شب بو . می شنیدم از لب او حرفایی همچو جادو : من غلام خانه زادت، جان دهم هر دم به یادت، گر نیایی خانه ی من می گریزد روحم از تن . بعد از آن گفتار زیبا خام گشتم من همان جا . شد به پا جشن عروسی کیک و شام و دیده بوسی . بعد از آن دیگر ندیدم هرگز آن اوقات بی غم . قسمتم یک مرد جانی ، اندکی لوس و روانی ، بی اراده همچو یابو، پرخور و مغرور و پر رو . بشنو از من جان خواهر، هر که کرد این دوره شوهر ؛ خاک بر سر گشت و حیران . شد پشیمان شد پشیمان شد پشیمان......

اول جملت درست کن

خدا خواسته❤

و خدایی که میده نگهدارشه استراحت کن و بدنت تقویت کن

برا محکم شدن کمرتم عسل و با نخود خام کوبیده شده قاطی کن ببند کمتر من سر بارداریام بستم لکه بینی داشتم خوب شد

اینجیمه اورگیم بختیمیزقارادااولساکفنیمیز آق اولاجاخ🥺🥺🥺🥺🥺آنا کاش یوخویا گالایدون

توکل کن به خدا قرار نیست همیشه تجربه های بد داشته باشی که...استرس سمه واست باعث زایمان زودرس ومشکلات زیادی میشه واست...قلبا توکل کن واسترس نداشته باش تحت نظر یه پزشک خوب از بارداری ونعمتی که خدا بهت داده لذت ببر

به مردا محبت نکنید هار میشن احترامشون نزارین فکر میکنن کی هستن...کاربری اولم سال galiver96.....کاربری دومم بانو درستکار ..دوتا کاربری تعلیق شده من نتیجه زدن حرف حقه ،،،حرف حق بزنی تعلیق میشی !!!!قوانین این روزها...
خب چیکار میکنی هی ناخواسته...

جلوگیری طبیعی 

باز آمد شوهر بی بهانه، با ادایی کودکانه، هیکلی چون استوانه می کند غر غر به خانه، یادم اید روز اول، گردنش کج، دست و پا شل . پیش بابا موش میشد سر خیس تا گوش میشد . دختری افتاده بودم مهربان و ساده بودم نرم و نازک، شاد و چابک. چشمهایم همچو اهو، عطر موهایم چو شب بو . می شنیدم از لب او حرفایی همچو جادو : من غلام خانه زادت، جان دهم هر دم به یادت، گر نیایی خانه ی من می گریزد روحم از تن . بعد از آن گفتار زیبا خام گشتم من همان جا . شد به پا جشن عروسی کیک و شام و دیده بوسی . بعد از آن دیگر ندیدم هرگز آن اوقات بی غم . قسمتم یک مرد جانی ، اندکی لوس و روانی ، بی اراده همچو یابو، پرخور و مغرور و پر رو . بشنو از من جان خواهر، هر که کرد این دوره شوهر ؛ خاک بر سر گشت و حیران . شد پشیمان شد پشیمان شد پشیمان......
2738
اول جملت درست کن خدا خواسته❤ و خدایی که میده نگهدارشه استراحت کن و بدنت تقویت کن برا محکم شدن کمر ...

مرسی گلم منم الا خیلی خوشحالم کیف کردیم هردومون منو شوهرم ولی خلاصه ترسم زیاده ازبس که ترس دارم سوار ماشین نمیشم که شاید را صاف نباشه

باز آمد شوهر بی بهانه، با ادایی کودکانه، هیکلی چون استوانه می کند غر غر به خانه، یادم اید روز اول، گردنش کج، دست و پا شل . پیش بابا موش میشد سر خیس تا گوش میشد . دختری افتاده بودم مهربان و ساده بودم نرم و نازک، شاد و چابک. چشمهایم همچو اهو، عطر موهایم چو شب بو . می شنیدم از لب او حرفایی همچو جادو : من غلام خانه زادت، جان دهم هر دم به یادت، گر نیایی خانه ی من می گریزد روحم از تن . بعد از آن گفتار زیبا خام گشتم من همان جا . شد به پا جشن عروسی کیک و شام و دیده بوسی . بعد از آن دیگر ندیدم هرگز آن اوقات بی غم . قسمتم یک مرد جانی ، اندکی لوس و روانی ، بی اراده همچو یابو، پرخور و مغرور و پر رو . بشنو از من جان خواهر، هر که کرد این دوره شوهر ؛ خاک بر سر گشت و حیران . شد پشیمان شد پشیمان شد پشیمان......

فدا سرت گلم انشاالله به سلامتی بغلش کنی خطر رفع شده الان ۱۴ هفتته که استرس برات مثل سمه..

عزیزم پسرکم روزی مرد میشوی جان مادریادت بماند برای مرد شدنت جوانی ام را داده ام ثمره ی جوانی ام ازتو انتظاری ندارم جز همینطور مرد باشی مردی واقعی🥰❤❤پسرم عاشقتم.... پسر دومم به داخل دلم خوش آمدی امیدوارم سقط نشی😍🤍
توکل کن به خدا قرار نیست همیشه تجربه های بد داشته باشی که...استرس سمه واست باعث زایمان زودرس ومشکلات ...

مرسی گلم الا زیر دست خانم مرضیه مشکی هستم خیلی خوبه ولی بازم 

باز آمد شوهر بی بهانه، با ادایی کودکانه، هیکلی چون استوانه می کند غر غر به خانه، یادم اید روز اول، گردنش کج، دست و پا شل . پیش بابا موش میشد سر خیس تا گوش میشد . دختری افتاده بودم مهربان و ساده بودم نرم و نازک، شاد و چابک. چشمهایم همچو اهو، عطر موهایم چو شب بو . می شنیدم از لب او حرفایی همچو جادو : من غلام خانه زادت، جان دهم هر دم به یادت، گر نیایی خانه ی من می گریزد روحم از تن . بعد از آن گفتار زیبا خام گشتم من همان جا . شد به پا جشن عروسی کیک و شام و دیده بوسی . بعد از آن دیگر ندیدم هرگز آن اوقات بی غم . قسمتم یک مرد جانی ، اندکی لوس و روانی ، بی اراده همچو یابو، پرخور و مغرور و پر رو . بشنو از من جان خواهر، هر که کرد این دوره شوهر ؛ خاک بر سر گشت و حیران . شد پشیمان شد پشیمان شد پشیمان......
فدا سرت گلم انشاالله به سلامتی بغلش کنی خطر رفع شده الان ۱۴ هفتته که استرس برات مثل سمه..

مرسی گلکم

باز آمد شوهر بی بهانه، با ادایی کودکانه، هیکلی چون استوانه می کند غر غر به خانه، یادم اید روز اول، گردنش کج، دست و پا شل . پیش بابا موش میشد سر خیس تا گوش میشد . دختری افتاده بودم مهربان و ساده بودم نرم و نازک، شاد و چابک. چشمهایم همچو اهو، عطر موهایم چو شب بو . می شنیدم از لب او حرفایی همچو جادو : من غلام خانه زادت، جان دهم هر دم به یادت، گر نیایی خانه ی من می گریزد روحم از تن . بعد از آن گفتار زیبا خام گشتم من همان جا . شد به پا جشن عروسی کیک و شام و دیده بوسی . بعد از آن دیگر ندیدم هرگز آن اوقات بی غم . قسمتم یک مرد جانی ، اندکی لوس و روانی ، بی اراده همچو یابو، پرخور و مغرور و پر رو . بشنو از من جان خواهر، هر که کرد این دوره شوهر ؛ خاک بر سر گشت و حیران . شد پشیمان شد پشیمان شد پشیمان......
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز