شور بختانهبخاطر بی فکری همسرم طبقه پایین خونه مادر شوهرم زندگی میکنیم یه خواهر شوهر کوچکتر هم دارم که در نزدیکی ما خونه دارن .هر هفته به بهونه های مختلف بچه هاشو میاره خونه ما که من نگه دارم بره دنبال کاراش هرجا هم میره باید مامانش باهاش بره دیگه کلافه شدم اینقدر براش بچه داری کردم امروز طبق معمول زنگ زد بچه هاشو بیاره با یه بهونه ی خیلی تابلو که بهونه هست ردش کردم میخام سر فرصت یه جوری بهش بگم ما از بدبختیه که اینجا زندگی میکنیم وگرنه میرفتیم جایی که در دسترس همه نباشیم دیگه بچه هاشو نیاره اذیت میشم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اگه از رو نمیره هردفعه بهانه بیار به مرور خودش متوجه میشه
پررو تر ازین حرفاست چندروزی باد میکنه دوباره شروع میکنه مشکلش فقط تنبلی و بی حوصله گی هست وگرنه منم مادرم مادر شوهرم همین خواهر شوهرم نزدیکم هستن اما هیچوقت بچه هامو نمیزارم پیش کسی بچه هامم دوست ندارند بزارمشون جای کس دیگه ای