کفش هاى نوک تیز پا شنه پنج سانتی ام را در عین سادگی اش خیلی دوست
داشتم
عطرم را که زدم حس کردم همه چیز کامل و بی نقص است که با دیدن دلسا
باز به هم ریختم شلوار لي جین ١وجبی
و لباس بافت ریز یقه باز شل که بی نهایت جلف بود
آرایش جیغش با رنگ چکمه هایش هم خوانی داشت
در مقابلش شبیه معلم هاى مدرسه شده بودم!
میدانستم تذکر بی فایده ا ست مدام از خودش و لب و ب*و* سه اش عکس
میگرفت و مطمئن بودم براى یاشار میفرستد
تحمل حرکات دلسا را نداشتم به حیاط رفتم و لبه ایوان نشستم
صداى قدم هاى کسی را حس کردم برگشتم و با دیدن ژینا جا خوردم
زخم لبش هنوز تازه بود
و ظاهرش پریشان بود
نمیدانم چرا از آراز دلخور شدم
ژینا با همه بدى اش
زن بود !
ضعیف تر از دست هاى قدرتمند مردانه اش