بچه ها ما نزدیک مادرشوهرمینا میشینیم مادرشوهرم زن آنچنان بدی نیست نه خیلی خوبه نه خیلی بد ولی من تولدم برام خیلی مهم که بهم خوش بگذره چندسال همچین که شب تولدم میشه حالا دونسته یا نادونسته شام میگه بیاید اینجا بچه ها یکم باهم بازی کنن درحالی که من و شوهرم از یه هفته قبلش تصمیم میگیریم باهم شام بریم بیرون کلا تمام برنامه هامونا بهم میریزه البته فکر نکنید برا تولدم دعوتمون میکنه نه همینجوری شام میپزه دعوت میکنه پارسالم که هنوز نرسیده خونشون گفت مثلا تولدت چرا شام مارا دعوت نمیکنید درحالی که از اینکه شب تولدم کسیا دعوت کنم متنفرم جز خستگی و دردسر هیچی نداره حالا موندم دوباره شب دعوت کرد چیکارکنم چجوری دعوتش را رد کنم که ناراحت نشه نمیخوام ناراحتش کنم از اونورم خونشون بهم خوش نمیگذره دوست ندارم شب تولدم خراب شه شما بودید چیکار میکردید؟