دیروز خونه بابام بودم دختر خواهرمم ۳ سال و نیمشه اونجا بود خودش تنها با دخترم بازس میکرد دخترم ۲ سالشه هی بازی میکردن دعوا هم میکردن بعد شوهرم جلو مامانم اینا هی غر میزد میکفت حالا این بچه یه روز اومدت اینجا هی شاذی)دختر خواهرم(حرصش میده(خیلی زورش رفت تا شب هی داشت تو گوشم غر میزد شب دبگه منم جلو بقیه دراومدم بهش گفتم هی غر میزنی تو رو اروم کنم یا اینارو بگیرم خو بچن اینا خلاصه اونم صداشو برد بالا چنتا فوشم جلو مامانم اینا بهم داد بابام مامانمم خیلی ناراحت شدن بهش گفتن حرمت ما رو هم نکه نمیداری و از من دفاع کردن خلاصه از دیشب من تپش قلب دارم کلا سر چیزا کوچیک هیلی غر میزنه میره رو اعصاب بعد الانم میکه بابات ریده به من همه چی گفته تازه این ناراحته