راستش مردد بودم ولی دایی شوهرم گفت برو خیلی پسر خواهرم پرو شده نسبت بهت و اذیتت می کنخ برو تا ادبش کنم خودش به دست وپات بیفته منم امدم خونه بابام اما از سرشبه همه دنبال شوهرم می گردن می گن گوشیش خاموشه و نیستش امروز بهم زنگ زد گفت بری دیگه همه چی واسم تمومه حالا امشب بهم میگن از عصری مغازشو باز نکرده و نیست گوشیشم خاموشه خیلی نگرانشم