وقتی همه عروس داماد شدن تنها شماها موندین و بهتون تیکه انداختن میفهمن
ما اینجور بودیم
بعد همه دختر پسرای فامیل ازدواج کردن بابام تو جهیزیه منو خواهرم مونده بود رسما گفت ندارم براش هم مهم نبود اوونجا مامانم یهو به خودش اومد دید دختراش سی رو هم رد کردن بقیه دارن نوه دار میشن اینا هیچچ
اوونحا بود که بعد ۳۰ سال بلخره خونمون از حالت کاروان سرا خارج شد بابا مامانمم از حالت ببخشیدا حمال و عابر بانک درومدن
البته بعد یک دعوای اساسی و اشکی که من ریختم
حرفم این بود یبار دیگه انتظارات نابجای خانوادتون و فامیل رو براورده کنید میرم تو فساد و تن فروشی میکنم چون شماها درک ندارید بچه های خودتون واجبن ، نه فامیل و نه دوست
با مردها دوستی میکنم پول میگیرم 🤣😂قشنگ با حالت جیغو داد و اشک
مامانم گرخیده بود توقع نداشت ازم
و چند تا اس مس اب دار هم به خالم دادم همشون رو تهدید کردم که یبار دیگه انتطار کمک و پول داشته باشین میام دم خونه هاتون ابرو ریزی
🤣😂والا به پول ببخشیدا نوار بهداشتیم مونده بودم
بعد النگوی طلا میخرید میبرد عروسی دختر عموم
بعد همون زن عموم زنگ میزد میگفت دخترات که موندن پسرتو لاقل داماد کن
زنیکه پست فطرت 😖🤨