خدا مادرمو لعنت کنه میخواد از شوهرم جدا شم

ازش متنفرم😭هرچی پول دارم ازم میگیره حتی می‌خواستیم خونه بخریم میگفت تو چرا صاحب خونه بشی من نه چی میشه مستاجر برو به رفیق دارم تو تاپیکامم گفتم شوهرم ازش خوشش نمیاد خودمم خوشم نمیاد یبار پیش شوهرم بودم گفت دوستت اومده خونمون شوهرم کلی باهام دعوا کرد که اون دوستت یه عالمه پشتمون حرفیده بازم راش میدین خونه الانم دوستم از ساعتها مده خونمون نمیره شوهرم زنگ زده میگم حرف نزنید مامانم از قصد هی اسم دوستمو صدا میکنه خدایا چرا من بدبختم اون از شوهر احمقم نمیتونه عروسی کنه اونم از مادرم خیلی تحت فشارم هرچی هم میخوام میگه شوهر عقدیت بخره بعد میگه پول ندارم من با شوهرم اختلاف داشتم بعد برداشته میگه طلاق بگیر گفتم بگیرم پول وکیل داری گفت اره میرم از اینواون قرض میگیرم