2733
2734
عنوان

خیانت

| مشاهده متن کامل بحث + 3647 بازدید | 123 پست
نمیدونم درکل درست نیست این مدلی قرارنیست هرسری به مشکل خوردی یکی بیادنگهبانی پیشت تاکی؟؟؟بایدیجاجلوش ...

اره حقیقتو داری میگی

جداازین حرفاانقددلم براش تنگ سده ک نگو

دلم میخواد محبتاشو بغلشو

امشب یلدابودیم خونه پدرشوهرم وقتی ام ک منو زد ببعد کلا گوشی گرفت دستش هی کس میگرفت ازخودش و سفره هی ...

نبایدبزاری فکرکنه ضعیفی بایدبهش یه حرکتی نشون بدی ازش زهرچشم بگیرکه واسه ازدست دادنت بترسه 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
اره حقیقتو داری میگی جداازین حرفاانقددلم براش تنگ سده ک نگو دلم میخواد محبتاشو بغلشو

اگه بخوای درستش کنی بایدنسبت بهش سنگ بشی و وابستش نباشی بایدیه مدت کاملن بهش سردبشی هم ازلحاظ عاطفی  وروابط ج ن س ی وقتی میبینه اون همه بلاسرت میاره توام کوتاه میای گستاخ میشه 

سلام دوستای عزیزم

فردای شب یلدا پدرشوهرومادرشوهرم اومدن خونمونو حسابی گذاشتنش لای منگنه

مادرششوهرمم بهم گفت پاشو چمدونتوببند خودم همین الان دربست میگیرم و میبرمت شهرتون

میگم منو حلال کنید پسرمن عرضه و لیاقت نگه داری دخترتونو نداره

شوهرمم دست روقرآن میزاره ک من توزندگیم کسی نیستو فقط و فقطوتورومیپرستم

خیلی قسم خوردو عذرخواهی کردوگریه کرد

بعد ک خانوادش رفتن من توجام بودم گفت میخوام باهات حرف بزنم منم کلی مقاومت کردم ک بهم دست نزنه یابغلم نکنه

نشست جلومو گریه کرد

تا اذان صبح فقط گریه کردو حرف زدو ابرازپشیمونیو محبت کردبهم

گفتم من نمیتونم ببخشمت بهیچ عنوان

خلاصه خیلیی مقاومت کردم و گفتم ک نمیتونم و نمیبخشمت

ولی اولین و اخرین فرصت زندگیته

گفتم اونموقع ک تکراربشه دیگ ب خانکادت هیچی نمیگم نصف شب هم بشنوم و ببینم ی چادرو ی گوشیم برمیدارمو بیسروصدا شبانه میرم برای همیشه

گفتم دیگ نمینتونم نمیکشم

دلمو سوزوندی بی اعتمادی نسبت به تو منو داره ازپای درمیاره

من میگفتمو اونم گریه میکرد

الان س روزه خیلی ب دستوپام افتاده و خیلی وابسته ترشده عجیبو غریب محبت میکنه و هی میگ کمکم کن میخوام بشم همونی ک تومیخوای

راستش منم افسرده شدم یوقت حرفی محبتی میکنه شبیه ب اون پیاماییه ک بخ دختره داده

قشنگ یهو حالم بدمیشه گریم میگیره

بخودشم گفتم 

گفتم که  دلمو انگارکبابش کردی و همه چی میادجلوچشممو افسرده شدمو اعتمادندارم بهت

اونم بغلم میکنه و ارومم میکنه و میگ من اینکاروباهات کردم

خودمم درستش میکنم فقط انقد هودخوری نکنو بیماری اعصاب میگیریو....

اره منم اینجوری بود سرنوشتم...

الان س روزه خیلی ب دستوپام افتاده و خیلی وابسته ترشده عجیبو غریب محبت میکنه و هی میگ کمکم کن میخوام ...

عزیزم شما هم یه فرصت دیگه بهش بده و ببخش و دیگه به روش نیار چون اگه خیلی به روش بیاری واسش عادی میشه

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز