باشوهرم قهربودیم رفتم خودم منت کشی شو کردم و اینا
امشب شام گذاشته بودم
خودش زنگ زد گفت شام نذار گفتم گذاشتم گفت عیبی نداره کباب خریدم گفتم باشه و اومد خوردیم
تشکر کردم جواب نداد
با عصبانیت گفتم باتوئما چرا جواب نمیدی باز ج نداد
دوباره بچم اومد طرفم بلند گفتم سرم درد میکنه سمت من نیا
دیگه براخواب هرچی شوهرمو صدا کردم نیومد سر جاش
با آرامش خواستم بیارمش گفت از چشمم افتادی اصلا دلم نمیخواد پیش تو بخوابم ما الان یک ماهه هیچ رابطه ای نداریم چجور مهرمو دوباره تو دلش بندازم