ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.
کاربرهای آقا و کاربرای زبون کاکتوسی و یبس ریپلای نکنن ای شرقی غمگین تو مثل کوه نوری نذار خورشیدمون بمیره تو مثل روز پاکی مثل دریا مغروری نذار خاموشی جون بگیره ♡
بعله درست میگید منتها خب خییلی از استاد های درس عمومی رعایت نمیکنن که ممکنه اهل سنت سر کلاسشون نشست ...
منم ی کلاس آموزشی داشتم ک از اهل سنت هم بودن تو کلاس...خلاصه ک روحانی ک داشت آموزش میداد بر ضد عقاید اینا رفته بود بالا منبر ک پسرهای کلاس رو کاغذ نوشتن ک اهل سنت هم هست تو کلاس رعایت کنید ک اون رعایت کرد
نیکمهرم تیر میادخداوند ازمامادران شیر ب شیر بچه دار میپرسدجوانی ات در چ راهی صرف شد؟ج ما!درراه شیردرست کردن.پوشک عوض کردن.پی پی شستن! خوب.گلدونه خانم مهرگان خانم هم دنیااومد.دست خانم دکتراحمدیان پوردردنکنه.خ زحمتشون دادیم.دخترداشتن حس بینظیریه.من ازاول عمرم تاحالا عاشق دختربودم وهستم امانمیدونم چرارادمهررو انگاربیشتردوست دارمخداروشکر ک خداجنسمون روجورکردومنولایق مادری دخترهم دونست.مهرگانم.عزیزدل مامان وبابا.خوش اومدی تودلم.منوباباوداداش رادمهرمنتظرتیم.بوس بوس من.انشاالله دامن همه منتظرازودسبزبشه.ازهمه کسایی ک برام دعاکردن سپاسگذارم.خواهرااگه میشه برام صلوات بفرستیدعددبارداریم پایینه.دعاکنیدخدابهم بچه دوم هم ببخشهدعاهای شمامعجزه اس.خداروشکر خدانورچشممون روصحیح وسالم دادبهمون.دعاکنید ببخشه بهمون پسرمون رو.واینکه سالم و صالح وخوش قدم وخوش روزی وعاقبت بخیر باشه.خدایادعای مادردر حق فرزند گیراس.توروبحق همین ماه رمضان کاری کن ک پسرم دستگیروچاره سازباشه برامردم.قدم توراه اصلاح امورمردم برداره.آمین امروز۱۸آذر۹۸سرصبحی ی لگد محکم زدی ب مامان(قربون مشت و لگدهات بشم.بعدش گفتم پسرمامان یکی دیگه ام بزنه مامان ببینه.یکی دیگه ام زدی ومامان ازرودلش احساس کرد ضربه ات رو.بازگفتم یکی دیگه ام بزن دیگه نزدی.بنظرتون رییس کیه؟مامان یانی نی؟