2737
دکتر نصوری
logo

تبـادل نـظر

تبادل نظر

تبادل نظر

  1.  تبادل نظر
  2.  متفرقه
  3.  درد دل
  4.  استوری های زن سابق عشقم راجبش 😓 اسکرین
2734
دکتر پوریوسف
عنوان

استوری های زن سابق عشقم راجبش 😓 اسکرین

| مشاهده متن کامل بحث + 162291 بازدید | 1855 پست
1400/09/10
|
02:56
اظهار نظر
مشاهده افراد آنلاین

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

ازدواج 

خیلی مردها و زن ها هستن که قبلا ازدواج کرده بودن،سعی کن اصلا خودتو با اون مقایسه نکنی و فک کن زن نداشته، چون اونجوری روت تاثیر میزاره و باعث میشه به رفتارا و اخلاقای دیگش توجه نکنی.

امیدوارم مشکلت حل بشه  

1400/09/11
|
13:26
چرا دعوا کردی؟!!! گناهش چیه چند سال بوده  با یکی ازدواج کرده  شاید ناخواسته اشتباهی اسم ...

نمیدونم شایدم اصلا منظورش اون نبود من اونجوری متوجه شدم آشتی کردیم بعد چند دقیقه 

میشه دعا کنید به عشقم برسم و نتونن جدامون کنن؟ 😔💔
1400/09/11
|
13:26
2731
بامبینو
خیلی مردها و زن ها هستن که قبلا ازدواج کرده بودن،سعی کن اصلا خودتو با اون مقایسه نکنی و فک کن زن ندا ...

نه عزیزم دیگه کاری ندارم انفالوش کردم هی میدیدمش یادم میوفتاد اونم هی تیکه مینداخت تو پیجش

نباید از اول اون اشتباه میکردم و فالوش میکردم 

میشه دعا کنید به عشقم برسم و نتونن جدامون کنن؟ 😔💔
1400/09/11
|
13:27

اسی عکس خواستگارت میزاری

فرزندم،ازملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم.امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد. روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی    خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز. روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد
1400/09/11
|
13:28
2738
دکتر نصوری

اسی چند ساله اگه میشه عکس خواستگارتم بزار

فرزندم،ازملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم.امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد. روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی    خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز. روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد
1400/09/11
|
13:28

هر دو ماشاالله خوبین خوشبخت باشین

فرزندم،ازملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم.امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد. روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی    خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز. روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد
1400/09/11
|
13:30
نه عزیزم دیگه کاری ندارم انفالوش کردم هی میدیدمش یادم میوفتاد اونم هی تیکه مینداخت تو پیجش نباید از ...

اگه توی یه جمعی بحثشم پیش اومد اصلا خودتو بزن به بی خیالی تا به گوشش برسه، اونم به زودی میره دنبال زندگیش 

1400/09/11
|
13:30
این اشتباه هست ک چون وضع مالیش خوب نبوده رفته دختری رو گرفته و توی فکرش ی دختر دیگه بوده! این خودشم ...

آخه از کجا معلوم سختی نکشیده وقتی اومد تو زندگیم تو وضعیت بحرانی بودم یه مشکل بزرگی داشتم ولی اصلا ولم نکرد میتونست بیخیال منم بشه 

میشه دعا کنید به عشقم برسم و نتونن جدامون کنن؟ 😔💔
1400/09/11
|
13:30
اگه توی یه جمعی بحثشم پیش اومد اصلا خودتو بزن به بی خیالی تا به گوشش برسه، اونم به زودی میره دنبال ز ...

رفته پی زندگیش چندین نفر اومده تو زندگیش هی عکس اونارو میذاشت هر ماه با یکی  ولی استوری های راجب رحیمو برنداشته بود نمیدونم چرا تازه تگشم کرده بود خیلی کوچیک 

ولی انفالوش کردم دیگه نبینمش و ذهنم درگیر نشه

میشه دعا کنید به عشقم برسم و نتونن جدامون کنن؟ 😔💔
1400/09/11
|
13:32
2706
فرش بهشتی
به روز رسانی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
سعادت رنت

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

دیگه گریم گرفتهههههههه اه😭😭😭😭😭😭

دختر_ابلیس۶۶۶ | 1 ثانیه پیش

سلام خوهرا بیاین اسم بدین میخوام زیارت عاشورا با ۱۰۰ سلام و ۱۰۰ لعن بخونم😍😊🌱

reihaneh_99 | 9 ثانیه پیش

عفونت ختنه

یواشششش | 44 ثانیه پیش
بیشتر ببینید
2687
سیف

تاپیک های به روز شده

آزمون استخدامی آموزگاری امسال شرکت میکنید؟

کتاب
56 ثانیه پیش

بوشو میشه از توعکس احساس کرد🥹🫠

😍😍😍
56 ثانیه پیش

خواهر۶سالم راجب مرگ پرسیده و عمم بهش گفته...

خدا رحمتشون کنه 💔واقعا بدگفته تازه دختر...
58 ثانیه پیش
بیشتر ببینید
پربازدیدترین تاپیک های امروز
بیایین سرنوشت شوهر دختر خالم که میخواست یه زن دیگه بگیره رو تعریف کنم ...
توسط   پاتریک00  |  20 ساعت پیش
تنبیه کردن بچه کلاس اولی
توسط   niهانیتاha  |  1 روز پیش
من همونم که پدرشوهرم وکیل بود +++ ضبط صوت دایی شوهرم
توسط   حقوق___خوان  |  21 ساعت پیش

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

تنبیه کردن بچه کلاس اولی

niهانیتاha | 1 روز پیش

خیانت همسر+عکس

mahsa_ch_82 | 1 روز پیش

چرا میوه نوبرونه میدید به بچه هاتون میارن مدرسه

22aseman558 | 2 روز پیش
بیشتر ببینید
داغ ترین های تاپیک های امروز
شاغل بودن بهتره یا خانه دار بودن؟
توسط   مهگل69  |  9 ساعت پیش
واقعا چقدر مستاجری سخته
توسط   بهاران7979  |  19 ساعت پیش
فا ل قهوه
توسط   _khab_  |  7 ساعت پیش

امروز با کلینیک

پرسش و پاسخ

پرخاشگری کودک سه و نیم ساله

پرسش و پاسخ

کی می تونم تست بارداری بدم؟

پرسش و پاسخ

آیا باردار هستم؟
ورود به کلینیک