2752
2734
ما ادما مصلحت کارای خدا رو نمی دونیم!شاید واقعا بعضی اوقات به صلاحمون نیست وما خدا رو مقصر می دونیم .سعی کن تو روحیع داشته باشی و جلو همسرت ناراحتی نکنی.یک مدت بی خیالش بشین .توکل به خدا
تا هستی من ز هستی اوست تا هستم و هست دارمش دوست


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
� ���
من و شوهرم سال ٨٨با هم ازدواج کردیم شوهرم همه جوره عالی بود زندکی خوب و عاشق انه ای داشتیم شوهرم هم حسابی امروزی بود و هم بسیار به خدا معتقد نماز خون مهربو وون عالی تا اینکه دیدیم بعد یک سال بجه دار نمیشیم رفتیم دکتر قرص امبول و خلاصه سرتونو درد نیارم کارمون کشید به مراکز نا باروری (اضافه کنم که من عااااااااشق بجه بودم وداشتم مثل شمع از نبودش میسوختم )رفتیم صارم حدود یک ملیونی خرج ازمایشامون شد و معلوم شد که من یکم تخمدانهام تنبله شوشو هم یکم کم تحرکی داره.
قرار شد iuiکنیم دار هارو مصرف کردم ٧تا فولیکول بالغ و بللله حامله شدم دیکه رو أبرأ بوووودم شوهرمم از شادی من شاد بود و بی نهایت به من میرسید همه جی خوب بود قلبشم شنیده بودیم تا اینکه تو سونو ان تی به ما کفتن قلب فرشتمون بدون هیج دلیلی وإسناده دنیا رو سرم خراب شد مرررردم خلاصه کورتاج
1392/9/12���7:55 ب.ظ
� ��� ���
کردم دیدن هقهق های شوهرم قلبم و شکست فهمیدم جقدر به این بجه وابسته بوده و به بجه علاقه داشته و بروی من نمی اورده انقدر به من هم از لحاظ جسمی وهم روحی رسید که سربا شدم به امید بجه بعدی واقعا شرمندشم
خلاصه از سه ماه بعد دوباره رفتم تو سیکل iui ماه اول با کلی امبول و قرص هیج فولیکولی نبود کفتیم عیب نداره ماه دوم همین طور من داغون میشم ولی شوهرم دلدل ریم میداااد ماه سوم تمام این ماه ها امبولای قوی و کرون میدم وهیجی.
ماه جهاز با ١٦تا امبول gonalیه فولیکول و دوباره iui وجواب منفی ٣٤ماه ولی کردم هم جسمم از اون همه امبول خسته بود هم روحم(منی که از امبول اونهمه میترسیدم حالا این همه باید امبول میزدم)بعد ٤ماه دوباره باز امبول بعد ٢٥تا امبول یه فولی دوباره iui و باز هم جواب تلهه تلخ منفییییییی خدااااا کجایی تو ماه بعد به إصرار دکترم لابراسکوبی کردم(از لحاظ مالی داغون بودیم ولی شوهرم کفت طاقت غصه هاتو ندارم جور میکنم رفتم جواااب همهههه جی عالی حتی دکترم نفهمید دلیل اینکه من فولی تولید نمیکنم جیه دوباره ٣مااااه صبر کردم این ماه رفتم iuiامروز بعد از کلی امبول همه تخمکا ریز تو اطاق سونو شکستم شوهرم وقتی فهم ید امشب بهترینم جلو من کلی کریه کرد و از همه بدتر به خدا بد و بی راه کفت اونی که نمازج قضا نمیشد ایم منو داغون میکنه که از خدا نا امیدشده الان بدور ور شکست هم شده له شده میکه همه زند کیم تویی دیکه خدارو قبول ندارم جه کنم با دل شکسته خودم با شوهرم جه کنم با خدا قهر نکنه کمک
Lilypie Maternity tickersاوینای من ٣٧ هفتشه خدارو شکر
عزیزم میفهممت اما تو زنی تو باید شوهرتو رو پا نگه داری
منم شرایط تو رو دارم با وجودی که من اول راهم اما واقعا توی هزینه این آمپولا موندم
روزا از دلتنگی به دور از چشم شوهرم کلی گریه میکنم صبحا شوهرم میگه چرا توی خواب انقدر ناله میکنی؟
نمیدونه توی دلم چیه
میدونم وقتی بری سونو و علی رغم کلی دارو خوردن بگه هیییییییییچ فولیکولی نداری یعنی چی
یا علی بن موسی الرضا این روزا قلبم تندتر میزنه دارم به روزی نزدیک میشم که منو لایق معجزه بدونی.........خدایا شکرتhttp://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=734597&PageNumber=1
شایلین هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند
یا علی بن موسی الرضا این روزا قلبم تندتر میزنه دارم به روزی نزدیک میشم که منو لایق معجزه بدونی.........خدایا شکرتhttp://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=734597&PageNumber=1
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز