خانوما من خیلی دوس دارم با فامیل و دوستام رفت و آمد کنم ولی شوهرم و خانوادش اینجوری نیستن الانم من از خانواده خودم دورم فقط فامیلامو دارم اما هروقت به شوهرم میگم بیا بریم خونه فامیلام نمیاد اگرم بیاد بازور بعدشم میگه من به هیچکس اعتماد ندارم همه آدمارو بد میبینه رو هرکسی ام عیب میزاره که نره خونش الانم مامانم ناراحت شده ازم که چرا خونه دختر خالت نمیری تازه عروسی کرده چون اون ورامین هست و من اسلامشهر مسیرمون دوره منم دور بودن راهو بهونه کردم اما مادرم فهمیده که شوهرم نمیاد بریم کلی باهام دعوا کرد. نمیدونم چیکار کنم خسته شدم از کارای شوهرم تورو خدا راه حل بدین😢
همسر منم همینجوریه
دیگه عادت کردم
اگه جایی خیلی دوست داشته باشم برم همراه با پدر و مادرم میرم
خب شما با همسرت قراره زندگي كني نه با فك و فاميلات
بخاطر دختر خاله و اينو اون تو زندگيت تلخي ايجاد نكن
مامانت هم بايد فهم كنه كه شما الان يه خانم متاهلي نبايد به شما بگه كجا برو
بهتر . هرچی رفت امد نکنی بهتره شوهرت کار خوبی میکنه
مث من.عروسی و مهمونی اقوام خودم تنها میرم.رو همه عیب میزاره که نره.ولی من خودم میرم
تنها كمكي كه اين مقايسه برات ميكنه
اينه كه تلخي ميندازه تو زندگيت
بايد عادت كني به رفتار و اخلاق شوهرت
شما با شوهرت قرارع يه عمر زندگي كني نه با دختر خاله و زختر عمه
اشتباه ميكنن دو تا ادم رو با هم مقايسه ميكنن شوهر شما رو از چشمتون ميندازن
والا يكي از اشناهاي شوهرش رفت امدي نبود باعث شدن يلاق گرفت
الان خودش مونده
شوهر من بعضی وقتا نمیگه نمیام ولی بعد که ما با مامانم اینا میریم و قراره از سرکار بیاد اونجا زنگ میزنه میگه من نمیام دارم میرم خونه بخوابم. و خانوادم از این رفتاراشم ناراحتن کل شبو منتظریم بیاد بعد یهو میگه نمیام
دقیقا دارم از شوهرم متنفر میشم همش ازیت میشم از کاراش دلم میخواد جدا شم دیگه این حرفا و مقایسه هارو نبینم حتی چندروز پیش عقد دختر داییم بود همه گفتن به به دوماد به این میگن خانوادش کلی وسایل براش اوردن منظورشون به من بود که خانواده شوهرم برام وسیله نخریدن و شوهرمم نداشت که بخره😢
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
