من بخاطرخانوادم اومدم شهربچگیم شوهرمم موافق بودوراضی الان بعد۳سال میگه نمیخوام اینجابمونیم باید برگردیم شهری که محل کارشه فاصله محل کارش تااینجا۱ساعته
اینقدراذیتم میکنه خدامیدونه مدام بهانه بدقلقی
پیرم کرد
اگرمن ازپیش خانوادم برم اونها واقعا کسی ندارن
مادرم افسردگی داره پدرم بهش نمیرسه
مجبورش میکنه بره پیش مادرخودش وافسردگی مامانم بد وبدترمیشع
خدایا چرا کمکم نمیکنی
چه جای بدی گیرکردم
بچه های جای من بودین چکارمیکردین؟
دعام کنیدتروخدا