بخدا خیلی نا امیدم
اخه تو۳۲ سالگی ازدواج کردم نمیدونستم راحت منم طلاق میده
من دختر بودم ازدواج اولم اون شوهرم ازدواج دومش.
نامتعادل بود و
کلا زندگی مو خراب کرد
انگار یک چیزی گم کردم ازدست دادم
فقط روزا و شب میکنم
خیلی دورها شرکت کردم
مشاوره هم میرم.
قبل این داشتم زندگی مومیکردم
باحواب نه پسرهای خواستگارا یکم دپرس میشدم باز زندگی مومیکردم
قبل ازدواجم ارشدمو گرفته بودم
کلا هدفم ازدواج بود توای چندسال اخیر
خیلی ازخدا میخواستم شوهر
چون ازمجردی از اشتباهات اون ۶سال قبل ازداج خسته بودم
چلا ها کا برنداشتم واخر خدا شوهرو داد وابستش شدم وبه طلاق خورد
کلا سخته
واینکه همیشه یکی یوده حالا نیست
به فکر کار بیرون بودم
سرمو گرممیکنم
همکار میکنم
اما دل کندن خیلی سخته