سوتی بگم؟
من خیلی رسمی هستم باخانواده وخواهرای همسرم نشسته بودیم خونه خواهرشوهرگرامی 😂
منم چون همشون میدونن پادرد دارم یه پامودراز کردم یکیشو بازانوی خم نگه داشتم نگو چادرلامصب افتاده از روی زانوم خشتکم پاره بوده وبدتراز اون ش.....ت قرمز داشتم دیدم هعی خواهرشوهرم اشاره میکنه خم شدم دیدم وای خدای من خشتکم ریخته بیرون😩😩😩😩😩😩😩
پسر عمومو تو پونزده سالگی ترسوندم با ماسک ترسناک خودشو خیس کرد اونم سیزده سالش بود...
بعد بابام یه کتک مفصل زد بهم ...
ولی خیلی حال داد چون خیلی پرو بود پسر عموم بعدش هرموقع منو میدید میخندیدم بهش سرشو مینداخت پایینخخخخخ
خاطره ی دوستمه:
خواستگارم افسر راهنمایی و رانندگی بود و حسابی تعصبی و خشک مذهب بودن، رفتیم که حرف بزنیم باهم، شروع کرد که این کارو حق نداری اون کارو حق نداری و چادر باید سر کنی و اینا،منم که کلا مستقل بزرگ شدم حسابی حرصم گرفت نمیدونستم چجوری دکش کنم گفتم اینا را ولش کن حالا سر کدوم چهار راه وایمیسی😏😏😏😏😏
خانمه کمد دیواری اتاق خوابشون صدا میداده میاد به نجا رمیگه آقا کمد دیواری ما وقتی قطار رد میشه صدا میده
نجار هم میاد یکم پیچ و لولا رو سفت میکنه و میره
خامه فرداش میاد میگه آقا بازم قطار رد میشه صدا میاد، اگر میشه بیا تو کمد بشین ببین از کجاشه
نجار هم قبول میکنه و. میره تو کمد میشینه منتظر قطار
از قضا شوهر خانمه میاد تو و در کمد رو باز میکنه متعجب میشه میپرسه تو اینجا چه کار میکنی؟؟؟؟
نجار هم میگه:
ناموسا اگر بگم اینجا منتظر قطارم، باورت میشه؟؟؟!
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
28 ثانیه پیش
29 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
