شماهم مادرتون وقتی مهمون داشتین نمیذاشت برین خونه مادر شوهرتون؟؟
خب منم حق میدم به شوهرم ک نزدیک 2 هفته نرفتیم فردا پس فردا میکنم امروز هم قرار بود بریم اونجا مهمون داریم مامانم نمیذاره 🙁
من کلا یادم‌نمیاد کی رفتم خونه مادرشوهرم.
اونا هم یادشون نمیاد من کی رفتم اونجا خخخخخ
۲۰ دقیقه راهه
مامانم ازاول جرات کاری نداره در قبال خواستهای منطقی من
تاکید میکنم منطقی
خب یبار نرم دوبار نرم
هی مهمون بیاد من نرم ک چی
مهم تر از شوهرمو خانواده شوهرم نیستن ک مهمونا
بدرک میشه اخرش
هنوز شب یلدا هم‌نخواهم رفت با اینکه خونه مادرشوهرم کلی ادم میان هر سال
اخ چه خوب میکنه عزیزمن عقد نیستم ولی اومدم بگم اگه برگردم به همون سالای نامزدی اصلا نمیرم کلاس میزارم سبک نمیکردم خودمو شب بمونم مامانم میگفتا من خل بودم انگار تا تجربه نکنی ضربه نخوری متوجه نمیشی من میدونم تو کار خودتو میکنی گوش نمیدی همش بگو درس دارم نمیتونم بیام امتحان دارم نمیتونم بیام هرچی ازت کمتر بدونن موفق تری ساده نباش همیشه ناشناس و نامعلوم باش اگه فکر میکنی شوهرت نمیاد و تلافی میکنه بزار بکنه
اوف برای منم اوایل همین بودن خودمو وشیل کردم انقدر ازمون حساب میبردن که نگو اخ اخ خودم کردم ک لعنت بر خودم ماهی دو دفعه اونم اصلا شب نمون زیادم حرف نزن تو هر مسائلی قاطی نشو فقطم تو خانواده شوهرت اینطوری باش قرار نیست من هر رفتاری تو خانواده خودم دارم تو خانواده شوهرم داشته باشم الن اینارو متوجه شدم تازه حالیم شد که همه چی از دستم در رفت
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
20 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
