حکایت «حسین مشتاقی»؛ پاسخ شهید به افرادی که می گفتند برای پول به سوریه می روید
همسر شهید : وقتی با حسین آقا ازدواج کردم آن فکری که نسبت به یک پاسدار داشتم با رفتارش به یقین مبدل کرده بود. این شش سال زندگی با حسین آقا بهترین روز های عمر خود را سپری کردم.
سرویس جهاد و مقاومت مشرق ـ قصه مدافعین حرم تمام ناشدنی است. حریم اهل بیت قرنهاست که فدایی دارد حتی اگر تنها حرمی از آن بزرگواران باشد. "اصلاً حرم ناموس ما شیعهست! " «آیا در زمان حیات شهید خود به این نکته توجه داشتید که آنها از اولیاء الهی به شمار میروند؟ شهیدی که در سوریه، عراق و در هر مکان و زمانی، شهید شده باشد همانند این است که جلوی در حرم امام حسین (علیه السلام) شهید شده است؛ چراکه اگر این شهیدان نبودند، اثری از حرم اهل بیت(ع) نبود.» این سخنان نقل قولی است از فرمایشات امام خامنهای است در جمع خانوادههای شهدای مدافع حرم که به تنهایی گویای منزلتی است که میتوان برای این شهدا تصور کرد.
شهید مدافع حرم حسین مشتاقی سال گذشته همراه چند تن از همرزمانش در سوریه به شهادت رسید و امروز عارفه سعادت همسر حسین مشتاقی روایت گر زندگی همسرش برای مشرق است.
روایت همسر شهید از حسین مشتاقی
از قبل خانواده هایمان یکدیگر را میشناختند و از این طریق ما با هم ازدواج کردیم. سال ۸۸ حسین به خواستگاری ام آمد. یک هفته قبل از خواستگاری خواب دیدم به من میگویند: اسمت در لیست بیمه زنهای پاسدار است.
حسین آقا خیلی خجالتی نبود اما در مراسم خواستگاری خیلی خجالت میکشید. تنها چیزی که صحبت شد در آن جلسه در مورد کارشان بود. از من پرسید: صبور هستی؟ کارم طوری است که شاید یکسال خانه نباشم دو روز باشم. من دوست داشتم با یک طلبه یا پاسدار ازدواج کنم، گفتم: اصلا با کارتان مشکل ندارم.
۱۵ بهمن ۸۸ عقد کردیم و عید ۹۱ به زیر یک سقف مشترک برای شروع یک زندگی جدید رفتیم. دوسال و نیم نامزد بودیم چهار سال زندگی مشترک با هم داشتیم. در دوران نامزدی یک دوره بیشتر ماموریت نرفت، اما بعد از عروسی ماموریتهایش شروع شد
ادامه :