دلم میخواد واسه خودم گریه کنم.جز مادربزرگم که هرشب میبینیمش هیچ کس خونمون نمیاد دوستی هم ندارم کن پیگیرم باشه و پیشنهاد بیرون رفنن بده تا چن سال پیش فقط چن نفری بودن که دائم من پیشنهاد بیرون رفتن میدادم که گفتم حالا که اونا پیگیر من نیستن منم نمیخوام و ولشون کردم.بچه ها چی کار کنم.همه یا رفت و امد دارن یا دوستی دارن.من بیچاره حتی تور هم که میرم از ننهایی حوصلم سرمیره .