2733
2734

بچه ها مدیر داخلی شرکت ما یه اقاییه که ده سال از من بزرگتره مهربونه و فکر میکنم دوسم داره و منم بهش متمایل بودم اما قصد ازدواج نداره منم رابطم باهاش خوبه اما از وقتی از حرفاش فهمیدم کلا با ازدواج موافق نیست ازش سرد شدم میفهمم که میخواد با من صمیمی تر بشه 

من کلا قدرت نه گفتن رو ندارم خصوصا که اگه این اقا با من بد بشه تمام امتیازات مثبت کارمو میتونه ازم بگیره 

من تازه همچین شغل خوبی پیدا کردم فعلا مجبورم یه سالی اینجا بمونم تا اوضاع بهتر بشه و نمیتونم شغلمو عوض کنم

راستش از خودم داره بدم میاد که نمیتونم با اون اقا سرد بشم بخاطر ترس هاس مسخرم و مهر طلبی مسخرم ....

وقتی بهم توجه نکنه حالم یه کم بد میشه 

الان چیکار کنم مغزم کار نمیکنه لطفا راهنماییم کنید


دلم میخواد باهاش جدی باشم اما اینقدر قدرت داره که میتونه اذیتم کنه و حسابی سنگ جلو پام بندازه 

از طرفی یه جورایی به توجه و محبتش وابسته شدم

اما عذاب وجدان دارم 

میدونم خدا دوست نداره همچین ارتباطی رو 😓😓

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731

کتاب بخون برو بگرد ببین چیا خوبن من یسری چیزارو گرفتم ولی چون نخوندم نمیتونم پیشنهاد بدم شاید بدردت نخوره متنشون

بی نیازم از هر نگاهی جزخدا  ... 😊تنها تکیه گاه زندگیم خداست 💝که اگه روش رو ازم برگردونه با مخ خوردم زمین   تمام امیدم اینه که روزای سختم رو میبینه ،صدا زدنامو ،کمک خواستنامو میشنوه ،شکر کردنامو ،تلاشامو  و...خلاصه حواسش شش دونگ جمعمه 💪همیناس که منو از دستی که موقع غرق شدنم سمتم دراز میشه مطمئن می کنه 🌿.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز