اره هر دوتا حاجتم محال بود
اولیش برای ازدواج بود سه سال بود کسیو میخواستم اونم منو میخواس مادرش راضی نمیشد دائم بحث داشت باهاش خوندم که فقط تکلیفمون مشخص شه فقط شبایی که تا دو سه خوابم نمیبرد میخوندم
بار دوم برای کار همسرم بود چله برداشتم شب بعد نیمه شب شرعی میخوندم میخوابیدم باورت نمیشه یه هفته بعد تموم شدنش همونجایی که دلم میخواست بره و چندین بار تو مصاحبه رد شده بود قبول شد الانم یک سال و نیمه سرکارشه