خانوما نمیدونم چرا اینجوریه ولی هرکار کردم فایده نداشت.
شوهرم خیلی کم میره خونه پدرم هروقتم من میرم میگم توهم بیا نمیاد میگه کار دارم درصورتی ک کارش اینه بره پیش عموهاش و خانوادش بشینه بخدا روزی سه چهار بار میره خونه باباش و خونه عموهاش چون خونه هامون بهم خیلی نزدیکه. میگم خب یبارم ده دقیقه سرپا ی و خونه بابا اینا میگه کار دارم. هروقت میخاد بیاد خونه بابام شب موقع شام میاد تا شامشو خورد بلند میشه میره سروقت فامیل خودش. وقتیم میاد خونشون خیلی خشک و رسمی میشینه. انگار اونا غریبن. اصلا مامانم انگار دشمنشه حتی وقتی مامانم باهاش حرف میزنه نگاش نمیکنه و کوتاه جوابشو میده. وخیلی بی احترامی های دیگ. جدیدا هم ب بابام تهمت زد ک تو تاپیکهای قبلیم گفتم دیگ نمیدونم چیکارکنم