یه کلیپ بود که داستان تعریف میکرد
خلاصه وار داستانشو میگم
ی پیر مرد نجار بوده که داشته بازنشست میشده صاحبکارش میگه برای آخرین کارت ازت میخام یه خونه چوبی برام بسازی نجار هم از رو ناچاری قبول میکنه و چون حوصله نداشته و خسته بود با مواد نامرغوب ی خونه در پیت میسازه و تحویل صاحبکارش میده اون مرده هم کلید خونرو میده ب نجار و میگ این هدیه بازنشستگیته از طرف من ب تو و نجار تعجب میکنه و شرمنده میشه بعد بعدش میگ اگ اون نجار میدونست خونه برا خودشه بهترین لوازم رو بکار میبرد
بعد تو همین کلیپ ادامش راوی میگ این داستان زندگی ماست هر روز چیزایی رو درست میکنیم که در نهایت مجبوریم تو خرابه های خودمون زندگی کنیم اما فرصتا از دست میرن و گاهی ممکنه بازسازی اون چه خراب شده ممکن نباشه ...
الان ما هیچ بحث و دعواییم بینمون نبود چرا اینو فرستاده بنظرتون ؟