بانک هستن شکر خدا..
خانوادش از خمون اول گفتن زمین میخریم براتون ولی برنامه ریزیشون بود طلای منو بفروشن طلای خونه بابامم بیارم وام ازدواجمم بدم قسطشم خانوادم بدن یه کمک مالی هم بکنن اونام وام ازدواج شوهرم روش بزارن ماشینش هم بفروشن عروسی مسخره هم بگیرن بعد کادو خوب جمع کنن یه زمینی بخرن بگن ما خریدیم دیگه دیدن نمیتونن منو خانوادم خر کنن کلا نخریدن
حالا هم باز میگن برجی یک تومن ب ما بدین ما براتون مسکن مهر ثبت نام کنیم و پول هاش بدین حالا از دیشب شوهرم میگه توام طلاهات بده خوبه ادم خونه دار بشه...
منم حالا زیر بار نمیرم بعدم میگفت اره نصفش میشه مال خودت دیگه چون مهریه نصف خونه دارم... منم گفتم هم طلام بدم که مهریه بهن بدی مگه من خرم