هرچی زنگ زدم خواهرشوهرم گوشی رو جواب نداد .منم بسته مرغ رو رفتم گذاشتم رو سینک ظرفشویی خونه مادرشوهرمو اومدم اصلا هیچی هم بهش نگفتم.بعد یک ساعت اومد بالا گفت تو اومدی گوشت رو کوبیدی رو ظرفشویی و رفتی😳منم گفتم قسم بخور که من این کارو کردم.بعد بهش گفتم تو غرورمو جلو همه میشکنی هرچی از دهنم در اومد میگی.گفت تو دنبال بحثی.منم گفتم خیلی وقته ازت ناراحتم من میام همه کاراتو میکنم ولی تو بهم بی احترامی میکنی .میگه من نفرینت نکردم فقط بهت گفتم خیر نبینی گفتم یعنی این نفرین نیست.بعدشم گفتم جلو همسایه ها زشته برو صدامون رو میشنون