مادر من در یک خانواده پر جمیعت و بااصالت به دنیا امد 6 خواهر و یکی برادر. و توی همدان به دنیا امد و پدرم توی بوشهر به دنیا امد. مادر و پدرم.18 سالشون میشه. کنکور می دن و قبول میشن و هم رشته بودن ولی یک شهر نبودن. وقتی پدرم 22 سالش میشه می ره کارمند. استانداری میشه مادرم کارمند سازمان تبلیغات. ریس مادرم میشه شوهر خواهر شوهر مامانم. عمه ام وشوهرش فقط در همدان زندگی می کردند وقتی عمه ام مادرم میبینه میره با بابام صحبت می کنه و عکس مامانم نشون میده بابام از مامان خوشش میاد و به عمه ام میگه که بابا مامانم صحبت کنه و مادرم میگه که باید با خانواده ام صحبت کنم خانواده مامانم میگه