امروز رفتیم یه طبیعت که رودخونه داشت بعد من نمیدونستم دوست مامانمم قراره بیاد دوست مامانم یه پسر داره که مامان و بابام عاشقش شدن😑😑😑
بعد حالا جای رودخونه بودیم من لیوان اب دستم بود گل بود حاشیه رودخونه خم شدم که نیوفتم که اب تو لیوان در حد یکی دو قطره ریخت رو پسره😐معذرت هم خواستم خودشم دید عمدی نبود😑بعد حالا یک ساعت گذشته بود بلند شدم برم از تو ماشین توپ بیارم یهو از سر تا پام خیس شد 😐پسره بی ادب با بطری روم اب ریخت!😑بعدشم هر هر میخندید😳بارونی هم تنم بود انقد روم اب ریخته بود میشد تو جیبام ماهی بندازی حسابی لرز کردم و سرما خوردم مامانم گفت یه دو دیقه مراقب خواهرم باشم میره پتو بیاره برام همزمان پسره با پسر خاله اش اومد گف با ما بیا بریم دور بزنیم منم خیسسس!😑👎🏻گفتم خواهرم هس گف اونو ول کن با ما بیا😑بعد اونا رفتن من نرفتم حالا اومده ناراحته که چرا نرفتم😑نفهم اصلا با خودش فکر نمیکنه منو از صب خیس کرده دارم سرما میخورم تازه اومده برا من قیافه هم میگیره چه واکنشی نشون بدم بهش😑