شوهرم خیلی اذیت میکرد البته پدرومادرمم که پشتیبانمنیستن و خردش میکردن بی تاثیر نبود تو این قضیه
ولی دیگه خیلی شورش رو درآورده بود تا جایی که از ۳سال پیش کتک کاری هممیکرد و فحش های خیلی ناجور میداد
این آخرا تا حرف میزم حمله میکرد سمتم و میزدم
منم فک کردم درسته پدرومادرم پشتیبانم نیستن ولی اگه برمپیش شون دیگه کتک نمیخورم مگه شوهرمکیه که اینجوری رفتار کنه
خلاصه یه روز صبح بیدار شد رفت سرکار حس کرد خوابیدم
شروع کرد به زنگ زدن به موبایل و بعدش خونه و فحش دادن که چرا من میرم سرکار تو میخوابی😐
منم گفتمپاشو بیا خونه بچه رو بگیر میخوامبرمخونه بابام
حق هیچ دعوا و کتک کاری هم نداری وگرنه میرم پزشکی قانونی
خلاصه حسابی ترسید
هی میگفت الاننمیتونم
منم باجدیت پیله کردم که همین الان باید بیای من دیگه نمیمونم
دیگه کلی بهونه آورد که مرخصینمیدنو ....
حالا رفتارش بهتر شده از وقتی بهش گفتممیرم
ولی اگه کسی سیاستبلده بگه از الانچطوری رفتار کنمکه انقد رودار نشه
خیلی بهش رو دادم
تا قبل از این داد میزد میگفت جمع کن برو خونه بابات
ولی حالا آدمشده احتراممیزاره
چطوری کنترلش کنم واسه خودم ارزش قائل بشم که قدرمو بدونه و منت بکشه